عملیات «امان الله» و «تبت»
گزارنده به دری: عزیز آریانفر گزارنده به دری: عزیز آریانفر

 

 

داکتر یوری تیخانف

متن کامل در : www.arianfar.com

 

نبرد افغانی استالین

 (سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان، و قبایل پشتون)

 

 

بخش بیست و هشتم

 

آلمان فاشیستی با در دادان جنگ جهانی دوم، با همه شیوه ها می کوشید بر بریتانیای کبیر پیروز گردد. رهبری فاشیستی می دانست که عمده ترین مستعمره انگلیس و شالوده همه امپراتوری عظیم بریتانیا، هند است. چنانی که هیلگروبر- تاریخدان بزرگ آلمانی می نویسد «برای هیتلر، چونان اکسیوم بود که هند هسته امپراتوری بریتانیا است». از این رو، امیدوار بود که «استیلای هند، انگلیس را وادار به عقب نشینی می گرداند».[1] هر چند هم، تا استیلای «مروارید دیهیم شهریاری بریتانیا» هنوز راه دور و درازی در پیش بود.

 

آلمان برای محروم ساختن بریتانیا از منابع بزرگ انسانی و مادی هند، در پی سازماندهی خیزش سراسری قبایل پشتون هند بریتانیایی بود. آلمان تا این دم تجربه سرشار به دست آورده در این منطقه در دوره جنگ جهانی یکم را داشت. در برلین از همان زمان این اندیشه پا گرفته بود که استخبارات و دیپلماسی آلمان در آن برهه نتوانسته بودند از همه زمینه های مساعد در افغانستان در نوار «آزاد» قبایل پشتون هند برای تضعیف بریتانیای کبیر کار بگیرند.

 

نمونه هیات نیدر مایر- هینتیگ و ماجرای پیر شامی ثابت ساخت که با تخصیص منابع مالی هنگفت و داشتن روابط پایدار با افغانستان، می توان خیزش مسلحانه قبایل پشتون را بر انگیخت و با این کار، ارتش بریتانیا را در هند به زانو در آورد.

 

افزون بر علل عینی، نقش چشمگیری را در پیوستگی طرح های آلمان در قبال افغانستان یک عامل ذهنی نیز بازی نمود و آن این که اسکار فن نیدر مایر مقارن با اوایل جنگ جهانی دوم در رتبه سرهنگی به عنوان افسر ماموریت های ویژه ستاد جنرال فیلد مارشال و. کیتیل– رییس کل ستاد نیروهای مسلح آلمان گماشته شد و دادگرانه یکی از بهترین خبرگان در مسایل خاور میانه شمرده می شد.

 

و. هنیتیگ- رهبر دیگر هیات سال های 1915-1916 آلمانی در کابل، نیز به مدارج بالای دولتی رسیده بود که در کرسی مدیر دفتر خاور میانه در وزارت خارجه کار می کرد و همه مسایل مربوط به کشورهای عربی، ترکیه، ایران و افغانستان را رهبری می کرد. 

 

در اوایل، فاشیست ها، پس از روی کار آمدن، روشن است فرصت اندیشیدن در باره افغانستان و هند را نداشتند. مگر، در 1935 در برلین به مشی رخنه فعال در افغانستان باز گردیدند. با سنجش موقف هوادارِ انگلیسِ ظاهر شاه و هاشم خان (که همه  اهرم های اداره کشور را در دست داشت)، در برلین و رم بر امان الله خان تکیه کردند و تا پایان جنگ جهانی به این اندیشه «وفادار» ماندند. علت اصلی این «وفاداری» به گفته چ. میلر– تاریخدان امریکایی، آرزومندی هیتلر مبنی بر این بود که «بر انگیختن قیام ضد بریتانیایی قبایل پشتون در امتداد مرزهای هند و افغانستان  به کمک امان الله خان، همه ارتش هند را برای سرکوب آن درگیر خواهد نمود».[2]  

 

پترو کوارونی– سفیر ایتالیا در کابل که یکی از هوشمند ترین و آگاهترین دیپلمات های اروپایی بود، پس از تسلیم شدن ایتالیا در گفتگو با سامیلفسکی- کار دار (شارژ د آفر) شوروی به تاریخ 21 دسامبر 1941 با ارزیابی اوضاع سیاسی در افغانستان در سال های جنگ گفت: «در افغانستان هواداران امان الله به ویژه در میان قبایل بسیار اند. مگر، آن ها کدام حزب سازمان یافته ندارند. این جریان معین با آن که تشکل یافته هم نیست [نیروی مهمی است-گ.] و به آن می توان بخش مترقی سرداران و روشنفکران مشروطه خواه نوین افغانستان را افزود. آن ها از استبداد هاشم خان ناخشنود هستند و برای ایشان امان الله خان نماد و مظهر یک شاه مترقی است که در راه آزادی رزمید و با جنگ با انگلیس آن را به دست آورد. در این جا سخن بر سر شخص امان الله نیست. جان مطلب در آن است که در افغانستان شخصیت بزرگ دیگری که مظهر چنین تمایلاتی باشد، نیست».[3]

 

سر از آغاز جنگ جهانی دوم، در برلین از این هم  پویاتر به تدوین و پیاده سازی برنامه ها در زمینه بی ثبات سازی اوضاع در مرزهای شمال باختری هند آغاز نمودند. روی این منظور، به سخن دقیق م. هادینر- تاریخدان بریتانیایی،«خبرگان عمده در مسایل افغانستان- هینتیگ و نیدر مایر و گروبا، با تب و تاب روی جان تازه بخشیدن به طرح های دیرین کار می کردند».[4]

 

هنوز وارسا گرفته نشده بود که فن ریبنتروپ- وزیر خارجه آلمان در یکی از سفرهایش، هینتیگ را به قطار ویژه با خود به همراه گرفت و به او پیشنهاد کرد تا برای سازماندهی شورش قبایل مرزی پشتون در محل، به عنوان سفیر در کابل کار نماید. هینتیگ موافقت نمود. مگر به این شرط که در افغانستان همه سازمان های آلمانی و استخبارات زیر فرمان او کار کنند. زمان حضور در کابل را نیز باید او خود تعیین نماید. شرایط او پذیرفته شدند. ریبنتروپ شتاب داشت تا اقدامات خرابکارانه را در هند آغاز نماید. چون می دانست که پس از چندی در شمال افریقا جنگ آغاز می گردد. در این پیوند، بر رایش سوم بود تا نیروهای انگلیسی را در هند در گیر بسازد.

 

رهبران آلمان پس از بستن پیمان عدم تعرض با شوروی، امیدوار بودند بتوانند حکومت شوروی را برای پیاده ساختن برنامه های خود در افغانستان، به سوی خود بکشانند.

 

فریتس گروبا که پس از شکست رایش سوم از سوی سازمان ضد اطلاعات شوروی دستگیر شده بود، در یکی از بازپرسی ها گواهی داد: «پس از آغاز جنگ، ریبنتروپ کارشناسان و آگاهان رنگارنگ مسایل خاور میانه و نزدیک را نزد خود فرا خواند و با آنان امکان سازماندهی اقدامات ویرانگرانه را در کشورهای خاور زمین بررسی نمود. از جمله امکان سازماندهی اقدامات خرابکارانه در هند بریتانیایی بررسی گردید. همه حاضران ابراز عقیده کردند که به دلیل نبود روابط مستقیم میان آلمان و هند، چنین اقداماتی می توانند تنها همراه با روسیه شوروی و یا با توافق آن کشور روی دست گرفته شوند».[5] 

 

گروبا در 1946 در باره موقفش در قبال طرح «لشکر کشی به هند» ریبنتروپ (که مبدل ساختن افغانستان به تخته خیز برای اقدامات رزمی در برابر امپراتوری بریتانیا بخش متشکله آن بود)، مفصل تر ابراز نظر کرد: «من و هینتیگ اعلام کردیم که بازآوری امان الله خان بر تخت پادشاهی از سوی آلمان، تنها به یاری روسیه عملی است».[6]

 

این گونه، همه پلان های آلمان مبنی بر بر انگیختن شورش ضد بریتانیایی در گستره قبایل پشتون در سال های 1939- 1940 با سنجش یاری شوروی در سرنگونی خاندان حاکم یحیی خیل بنا یافته بود.

 

نیدر مایر پیشاپیش دیگران، «طرح اقدامات در برابر هند» را ارائه داد که به تاریخ 3 نوامبر 1939 در یادداشت گزارشی خود «سیاست و پیشبرد جنگ در خاور نزدیک» پیشنهاد نمود، باید همراه با شوروی از راه قفقاز بر امپراتوری بریتانیا یورش برد.[7] او به گونه سنتی پیشنهاد کرد برای درگیر ساختن و سرگرم ساختن سپاهیان انگلیس در هند، باسته است تا خیزش قبایل پشتون را بر انگیخت. طرح او از سوی ستاد کل آلمان تایید شد و جنرال آلفرد یورل- فرمانده بخش عملیاتی ستاد سر فرماندهی نیروهای مسلح- در گزارش خود به تاریخ 6 جنوری1940 نشاندهی نمود که در افغانستان بایسته است همه مساعی را متوجه مسلح ساختن شورشیان قبایل پشتون به مقصد ایجاد تهدید هند گردانید و با این کار از گسیل نیروهای انگلیسی از هند به بریتانیا جلوگیری کرد.[8]

 

سرویس های ویژه و وزارت خارجه رایش سوم برای انجام این وظیفه، تلاش ورزیدند اقدامات خود را در افغانستان هماهنگ گردانند که دو طرح پویایی های اجنتوری را در نوار قبایل «آزاد» پیشنهاد نمودند. سازمان اس.اس.(SS) طرحی را تدوین نمود که بر پایه آن برای پویایی های ویرانگرانه در میان قبایل کوهنشین نه تنها از خاک افغانستان، بل نیز تبت کار گرفته شود. پیاده سازی عملیات «تبت»، به پنداشت ارنست شیفر- طراح آن– «هاوپت اشتورم فورر» (فرمانده تهاجم اصلی)، می بایستی حاکمیت بریتانیا بر تبت و هیمالیا را بر هم بزند». روی این منظور، سازماندهی قیام بزرگ «قبایل رهزن» و انجام اقدامات ویرانگرانه در برابر تاسیسات مهم استراتیژیک (پل ها، راه آهن، خطوط تلگراف و...) و یگان های ارتش بریتانیا برنامه ریزی شد. در نظر گرفته شده بود که عملیات تبت در سه مرحله پیاده گردد:

1-   مرحله نخست آن، قبلا عملی گردیده بود و مقارن با پاییز 1939 سه اجنت با مقدار هنگفت پول به تبت گسیل گردیده بود.

2-   در آینده در نظر بود دسته یی10-30 نفری مسلح با تیربارها و تفنگ های خودکار از راه افغانستان به تبت گسیل گردد. مگر سلاح اصلی آنان باید پول می بود. از این رو، در نظر بود سه میلیون مارک برای انجام اقدامات ضد بریتانیایی به دسترس آنان گذاشته شود.

3-   شیفر امیدوار بود در مرحله بعدی به سال 1940 با همکاری شوروی هیات «علمی» یی را متشکل بر 200 افسر و درجه دار اس. اس. پس از دیدن آمادگی های ویژه سازماندهی نماید. او باور داشت شوروی اجازه خواهد داد که در یکی از جمهوری های آسیای میانه پایگاهی برای سپاهیان اس.اس. ساخته شود. هیات «علمی» با راه افتادن از این پایگاه، می بایستی برای قبایل تبت و نواحی شمالی نوار آزاد» هند بریتانیایی با کاروانی متشکل از  سه هزار جانور بارکش و «بادپا» پارتی بزرگ جنگ افزار به شمول خمپاره انداز ببرند.[9]

 

وزارت خارجه آلمان طرح بازآوری امان الله خان بر تخت پادشاهی را پیش کرد. هینتیگ- پردازنده اصلی عملیات «امان الله»، امیداوار بود که همکاری با شوروی امکان می دهد نه تنها عملیات خرابکارانه در برابر هند بریتانیایی را پهن ساخت، بل نیز  شاید بتوان رویارویی نظامی میان آلمان و شوروی را نیز به تعویق انداخت.

 

هدف اصلی عملیات «امان الله» چنانی که گفته شد، «به دست آوردن پایگاه برای عملیات گوناگون در برابر هند،  درگیر ساختن و سرگرم ساختن نیروهای مسلح انگلیس و پشتیبانی از جنبش شورشی در وزیرستان» بود. به پنداشت هینتیگ، برای سرنگونی ظاهرشاه، بایسته بود از رزمجویان قبایل غلزایی کوچیده به ترکستان شوروی، دسته دو هزار نفری یی را تشکیل داد به فرماندهی صدیق خان چرخی و آنان را با سلاح های آلمانی مسلح ساخته و شهر مزار شریف را گرفت.

 

هینتیگ همچنان می پنداشت که امانیست ها موفق خواهند شد برای سازماندهی لشکرکشی باهمی به سوی کابل، قیام قبایل مرزی پشتون (در گام نخست افریدی ها، مومندها و شینواری ها...) را بر انگیزند.[10]با خیزش نیرومند قبایل پشتون، سرنگونی ظاهرشاه ناگزیر بود.

برای تضمین کامل موفقیت، هینتیگ برنامه ریزی کرده بود تا در عملیات امان الله یک لشکر کوهی «ورماخت» (ارتش آلمان) را نیز وارد کارزار کرد که از تهاجم دسته صدیق خان به کابل، از خاک ترکستان شوروی پشتیبانی نماید. کمک شوروی می بایستی در ساختن پایگاه ها و رساندن سپاهیان بازتاب یابد.[11]

 

پلان هینتیگ را به کمک شوروی ممکن بود عملی ساخت. هنوز در بهار 1940 این پلان نسبت به عملیات «تبت» شانس بزرگی به پیروزی داشت. از این رو، ریبنتروپ که در سیمای داور میان «اس. اس.» («زوندر اشتافل») و «ابویر» (سازمان اطلاعات نظامی) برآمد نموده بود، از پلان بازآری امان الله حمایت کرد. مگر اس. اس. که در تبت مواضع محکمی در اختیار داشت، به پافشاری بر واریانت خود ادامه می داد.

 

در این پیوند، فیصله شد هر دو عملیات را به گونه موازی پیش ببرند.  با توجه به این که تحقق آن ها بدون همکاری شوروی ناممکن بود، شولنبورگ- سفیر آلمان در مسکو، به تاریخ 13 ماه سپتامبر 1939 از ریبنتروپ رهنمود دریافت داشت به گونه احتیاط آمیزی موقف شوروی را در رابطه با بازآوری امان الله دریابد. چنین بر می آید که شولنبورگ مخالف این ماجراجویی بود و از همین رو هم در بررسی این مساله با مولوتف– وزیر خارجه شوروی شتاب به خرج نمی داد.

 

در ماه اکتبر 1939 به گونه نهایی آشکار گردید که آلمان به پیاده سازی پلان «امان الله» آغاز نموده است. به تاریخ 17 اکتبر ریبنتروپ بار دیگر به سفیر خود در مسکو رهنمود داد تا دیدگاه حکومت شوروی را در زمینه بررسی  امکانات عملی نمودن عملیات «امان الله» روشن بسازد. در همین روز، هینتیگ صدیق خان را به دفتر کار خود دعوت و به او پیشنهاد کرد ابتکار آماده سازی  قیام در افغانستان برای سرنگون سازی خاندان حاکم نادریه و باز گردانیدن شاه پیشین امان الله خان را بر تخت به دوش خود بگیرد...»[12]

 

به تاریخ 17 اکتبر، صدیق خان چرخی به سفارت شوروی در برلین آمد. به گونه یی که کوبولف- رزدنت کمیساریای خلق در امور خارجی- مستشار سفارت در برلین، به مسکو گزارش داد، نماینده امان الله می خواهد برای رفتن به مسکو ویزا بگیرد. چون «او حکومت افغانستان را دربست و یکسره زیر نفوذ انگلیس می پندارد و می خواهد در مسکو در باره تغییر نظام در افغانستان به یاری شوروی  گفتگو نماید».[13] صدیق خان در پایان گفتگو در باره مسافرت قریب الوقوع خود به ایتالیا نزد امان الله خان  سخن گفت- جایی که او سه- چهار روز را به سر خواهد برد و خواهش نمود تا  بازگشت او از رم به برلین، پاسخ درخواست خود را دریافت نماید.

 

امان الله خان بی آن که منتظر آمدن صدیق خان گردد، با پسر خود هدایت الله به سویس رفت و از آن جا به او به برلین زنگ زد. در روند گفتگوی تیلفونی دو سیاستمدار افغانی مساله به دست آوردن کمک آلمان را برای روی کار آمدن دو باره امان الله در افغانستان بررسی کردند.[14]

 

در همان ماه، دیدار تعیین کننده  امان الله خان با صدیق خان در یکی از مهمانخانه های شهر بولتسانوی ایتالیا صورت گرفت. در این دیدار قرار شد که پس از به دست آوردن توافق مسکو، امان الله خان به تاشکنت برود و پس از گرفتن مزار شریف به عنوان پادشاه افغانستان مردم را به قیام سراسری فرا می خواند و پشت سر سپاهیان به سوی کابل رهسپار گردد».[15]

 

بایسته است نشاندهی کرد که امان الله به چرخی باور داشت و آزادی عمل کاملی به او در گفتگوها با آلمانی ها داده بود. به یاری تکاپوهای صدیق خان بسیاری از جزییات پلان «امان الله» تدقیق یافتند.

 

روشن است تنها پس از توافق کرملین می شد به پیاده سازی اندیشه های هینتیگ و صدیق خان مبنی بر ارایه کمک به امان الله پرداخت. مگر، شولنبورگ کماکان به دیدار با مولوتف شتاب نمی ورزید و تنها به تاریخ 2 نوامبر 1939 در آستانه بازگشت به برلین شب هنگام با مولوتف دیدار کرد. شولنبورگ برای دیدار با مولوتف بهانه پیش پا افتاده یی را برگزید: دریافت اجازه حکومت شوروی برای سازماندهی شکار برای ریبنتروپ در درختزارهای کارپات! تنها در پایان گفت و شنودها ناگهان به گونه  غیر منتظره رو به مولوتف گفت که در آستانه بازگشت به برلین «امروز به این اندیشه افتاده است بپرسد که نظر مولوتف در باره نادر شاه چه است؟».[16]

 

... و بی درنگ افزود: «چنین بر می آید که امان الله خان آغاز به روی دست گرفتن تدبیرهایی می نماید». شاید چنین پرش ناگهانی از بررسی موضوع شکار در درختزارهای کارپات برای ریبنتروپ به بررسی شخصیت های دو پادشاه پیشین افغانستان مولوتف را بس شگفتی زده ساخته بود و به این  سخن بسنده کرد که « چنین بر می آید که امان الله از صحنه بیرون شده باشد».

 

... و گفت و شنود آن ها در همین جا پایان یافت.

 

شولنبورگ تنها پس از بازگشت از برلین، با به دست آوردن دستور مشخص، گفتگوها با مولوتف را در باره عملیات  در دست اجرا در افغانستان از سر گرفت. به تاریخ 13 نوامبر با او دیدار نموده و اعلام داشت که حکومت آلمان به مقصد پایان بخشیدن سریع جنگ می خواهد «بر انگلیس فشار نیرومندی وارد بیاورد».[17] از همین رو، از حکومت شوروی خواهش می نماید «به افغانستان امان الله خان و ادم های او را برای وارد آوردن فشار بر انگلیس گسیل دارد و انجام نمایش نظامی سپاهیان شوروی در مرز با افغانستان و قفقاز بدون این که کدامین مقاصد تجاوزکارانه داشته باشد، بسیار ایده آل خواهد بود. هر گاه چنین کاری ممکن نباشد، آن گاه بهتر خواهد بود هرگاه حکومت شوروی به پخش آوازه ها در زمینه بپردازد».[18]

 

مولوتف وعده سپرد خواهش حکومت آلمان را بررسی نماید. او به تاریخ هفدهم نوامبر شولبنورگ را نزد خود دعوت کرد و به آگاهی او رساند که در رابطه با پخش آوازه ها در باره تقویت نیروهای ارتش سرخ در قفقاز و مرزهای افغانستان و شوروی، «حکومت شوروی مخالف نیست».[19]

 

شولبنورگ، با مشاهده عدم آرزومندی مولوتف مبنی بر این که او نخست گفتگو در باره برنامه باز آری امان الله وآزمایش نظامی در «تبت» را آغاز نماید، خود از مولوتف در باره «امکانات عبور امان الله و آدم های او به افغانستان و نیز در باره همکاری شوروی به رفتن شیفر به تبت» پرسید.

 

آن گاه مولوتف تلاش ورزید از سفیر آلمان روشن بسازد «مساعدت شوروی به امان الله و شیفر در چه  چیزی تبارز نماید؟» مگر شولنبورگ خود همه جزییات این «عملیات ها» را نمی دانست و از این رو تنها به آن بسنده کرد که  از این که مولوتف امکانات بررسی این مسایل را رد ننموده است، ابراز رضایت نماید».

 

ریبنتروپ به تاریخ دوازدهم دسامبر 1939 برای گفتگو با مولوتف کارشناسی را در مسایل اروپای خاوری به نام پ. کلیست گماشت که  هر چند هم در باره عملیات «تبت»  و «امان الله» اطلاعات اندکی داشت، مگر یک مهره بس سازشگر بود که هم طرف پذیرش اس. اس و هم ابویر بود.[20]

 

 

کلیست برکشیده ریبنتروپ بود و در گام نخست در گفتگوها در مسکو منافع وزارت خارجه و ابویر را نمایندگی می کرد. مگر چون به عنوان افسر اس اس زیر دست هیملر بود، نمی توانست آرزومندی های «رایشس فورر» را نادیده بگیرد.

 

به گونه یی که این کار شگفتی بر انگیز نیست، نامزدی نماینده آلمان برای گفتگوها در مسکو مورد پذیرش شوروی نیز بود. چون کلیست جاسوس سازمان اطلاعات شوروی بود که محرم ترین اطلاعات را به دسترس آن می گذاشت.[21]

 

آلمانی ها خطر نکردند صدیق خان را که همه جزییات عملیات «امان الله» را می دانست، به مسکو بفرستند. در برلین از گفتگوهای رو در روی فرستاده امان الله خان با شوروی ها هراس داشتند. چون شاید امکان بازی دو گانه را هم از سوی شوروی و هم از سوی صدیق خان که شخصا با استالین آشنایی داشت، منتفی نمی دانستند.

 

به تاریخ 17 دسامبر 1939 شولنبرگ با مولوتف دیدار کرد و آمدن کلیست را به آگاهی او رساند. واکنش مولوتف در زمینه بسیار سرد بود. مگر، هر چه بود، کلیست در میانه های دسامبر در مسکو چند روز آزگار با مولوتف گفتگوها را پیش می برد.

 

اسناد روسی مربوط به بازدید کلیست از مسکو؛ تا این دم هم دور از دسترسی تاریخپژوهان مانده است. مگر، از روی اسناد آلمانی یی که تا کنون فاش گردیده است، روشن است که «روس ها در پرنسیپ با اقدامات آلمان موافقت نموده بودند. مگر از تصویب نهایی آن خود داری می ورزیدند».[22]

 

کلیست همانا با همین سخنان دستاورد بازدید خود از مسکو را در نشست تاریخی 9 جنوری 1940 که در آن او در باره برآیند گفتگوهای انجام شده گزارش داد، نتیجه گیری کرد.

 

دریاسالار و کانارایس- رییس «ابویر» که در این نشست حضور داشت، از این گونه پاسخ سر در گم جانب شوروی بس ناخشنود بود. چون می پنداشت که «بدون همکاری پویای روس ها پلان «امان الله» شانسی برای پیروزی نداشت».[23] از این رو، در برلین تصمیم گرفتند گفتگوها با مسکو را ادامه دهند. مگر، در این هنگام، آلفرد روزنبورگ- رییس دفتر سیاسی حزب حاکم که هراس داشت که تلاش های امان الله مبنی بر بازگردانیدن تاج و تخت، به جنگ داخلی در افغانستان انجامیده، ظاهر شاه را ناگزیر خواهد گردانید در پی بستن پیمان با انگلیس برآید، مخالف پلان «امان الله»– برآمد کرد. او به روز رفتن کلیست به مسکو، یادداشت گزارشی یی برای هیتلر تدوین کرد زیر نام «عملیات در هند» که در آن بر خطر بر باد رفتن «دستاوردهای رخنه چندین ساله در افغانستان» در صورتی که امان الله تلاش نماید قدرت حاکم در کابل را سرنگون نماید، نشاندهی کرد.

 

 

 به تاریخ 18 دسامبر 1939 دفتر سیاست خارجی حرب نازی یک یادداشت دیگر هم تدوین نمود که در آن عملیات «امان الله» را به باد نکوهش تندی گرفته بود. در این یادداشت نشاندهی شده بود که حکومت افغانستان ارتش نیرومندی دارد و می تواند به آسانی قیام قبایل پشتون را در هم بکوبد و آن گاه «افغانستان چونان پایگاهی برای ضربه آلمان بر هند بریتانیایی از دست خواهد رفت».[24]

 

روزنبرگ ممکن می پنداشت «حکومت افغانستان را متقاعد ساخت از قبایل مرزی در مبارزه آنان در برابر بریتانیا حمایت نموده و به آنان کمک های غیر رسمی منظمی بنماید».[25]  هیتلر با دیدگاه روزن برگ موافقت نمود و پلان باز آوری امان الله را رد نمود.

 

مگر، «ابویر» (سازمان استخبارات نظامی) و وزارت خارجه آلمان تصمیم گرفتند به مسوولیت خود گفتگوها در مسکو را ادامه دهند و در ماه فبروری 1940 کلیست برای بار دوم به شوروی رفت. این بار او نتوانست با مولوتف دیدار نماید. مگر بر پایه داده های منابع آلمانی او با نمایندگان سازمان های اطلاعاتی شوروی دیدار کرده بود. [26]

 

کلیست هنوز در دیدار نخست خود پیشنهاد کرده بود که هیات تبت را افسران وزارت کشور شوروی همراهی نمایند.[27] جانب شوروی موافقت نمود در عملیات تبت شرکت نماید. مگر پلان«امان الله» را نپذیرفت.

 

سازمان های اطلاعاتی شوروی از گفتگوها با کلیست برای به دست آوردن اطلاعات بایسته در باره برنامه های آلمان فاشیستی در قبال افغانستان و هند بهره برداری می نمودند. همکاری در عملیات «تبت» با آلمانی ها تنها برای «چشمبندی» و اغفال آن ها برگزیده شده بود. این عملیات شانس بزرگی به پیروزی نداشت. حتا هرگاه شوروی هم از آن پشتیبانی می کرد.

 

شکست دومین بازدید کلیست از مسکو نشان داد که شوروی ها در نظر ندارند به آلمانی ها در پیاده ساختن برنامه های شان در افغانستان کمک نمایند. از این رو، به تاریخ 5 ماه مارچ 1940 شولنبورگ با مولوتف دیدار کرد که به او گفت: «طرح های مربوط به تبت و افغانستان که در پیوند با آن کلیست به مسکو آمده بود، و به نظر خود او خیالی می آید، مورد تایید رهبر [هیتلر] و فن ریبنتروپ نبود. از همین رو، مساله مربوط به افغانستان دیگر اصلا مطرح نمی باشد».[28]

 

مگر در برلین و رم، چنانی که رویدادهای بعدی نشان دادند، اندیشه راه اندازی کودتای دولتی در کابل به منظور سرنگونی رژیم هوادار انگلیس ظاهر شاه را از سر به در نمی کردند. تنها پلان «امان الله» را برای چندی تا فراهم شدن زمینه مناسب و فرا رسیدن فرصت مساعد کنار گذاشته بودند.

 

بازدید فرستاده ریبنتروپ از مسکو، مولوتف را بر آن واداشت تا تدبیرهایی اتخاد نماید برای آن که مناسبات افغانستان و شوروی از درز نمودن محتمل اطلاعات مبنی بر دست داشتن بلافصل شوروی به علمیات «امان الله» زیانمند نشوند.

 

 به تاریخ نهم فبروری 1940 میخاییلف– سفیر شوروی در کابل، رهنمود مولوتف را دریافت داشت تا از نام حکومت شوروی به اطلاع وزیر خارجه افغانستان برساند که «اتحاد شوروی خواهان حفظ و تحکیم صلح در افغانستان می باشد».[29] رهنمود مولوتف انجام شد. رخدادهای آتیه نشان دادند که هوشمندی و دور اندیشی مولوتف به چه پیمانه مدلل بود.

 

سازمان اطلاعات سیاسی هند، همه تکاپوهای شاه پیشیبن- امان لله و پیرامونیان او را زیر نظر داشت و موفق شده بود اطلاعاتی را در باره گفتگوهای صدیق خان و امان الله خان به دست بیاورد که در  روند آن این موضوع بررسی گردیده بود به کمک آلمان و شوروی بهار 1940 تلاش نمایند قیامی را در افغانستان برپا و ظاهر شاه را سرنگون سازند. [از سوی امان الله خان و صدیق خان-گ.] در نظر گرفته شده بود که در صورتی که مسکو تضمین نماید نواحی شمال باختری هند بریتانیایی را به افغانستان برگرداند، «ترکستان افغانی» را به عنوان پاداش به شوروی ببخشند.[30]

 

سازمان استخبارات سیاسی هند همچنان داده های استخباراتی به دست آورده بود در باره مراسلات میان مولوتف و ریبنتروپ.[31]

 

اطلاعات در باره رفتن صدیق خان به مسکو، لندن را به گونه نهایی متقاعد گردانید که آلمان در پی به دست آوردن اجازه عبور سپاهیان خود و رساندن جنگ افزار از راه خاک شوروی به مقصد برگرداندن امان الله است. در همین هنگام، دفتر سازمان اطلاعات انگلیس در پیشاور اطلاعات گمراه گننده و فریبنده یی به دست آورده بود مبنی بر این که صدیق خان به همراهی بیست تن افسر آلمانی از اروپا به آسیای میانه شوروی آمده است که از مرزهای دو کشور در پهنه آمو بازدید نموده اند.[32]

 

این اطلاعات نادرست و تایید ناشده استخباراتی بی درنگ به دسترس حکومت افغانستان گذاشته شده بود که بی درنگ در پی روی دست گرفتن تدبیرهای متقابل برآمده بود. به تاریخ 21 ماه مارچ 1940 در کابل به سفیر میخاییلف یادداشتی در باره پویایی های خصمانه صدیق خان در برابر خاندان نادریه سپرده شد و به تاریخ 23 مارچ احمد خان- سفیر افغانستان در مسکو، با مولوتف دیدار  و مساله «دست داشتن شوروی را در پویایی های صدیق خان» را بالا نمود. در پاسخ، مولوتف اعلام نمود که «حکومت شوروی به صدیق خان کدام دلچسپی ندارد و با او هیچگونه روابطی ندارد».[33]

 

حکومت هاشم خان در زمینه از این هم تند تر و قاطعانه تر از هانس پیلگر- سفیر آلمان در کابل، خواستار توضیحات گردیده بود. پیلگر ناگزیر گردید زمان درازی دست داشتن آلمان را در پلان روی کار آوردن دو باره امان الله خان تکذیب نماید. در این حال، او می کوشید همه گناه را به گردن شوروی بیفگند. هر چه بود در گزارش سفارت شوروی در سال 1940 این گونه نشاندهی شده بود: «پیلگر- سفیر آلمان در کابل به افغان ها اعلام داشته است که آلمانی ها هیچ چیزی در باره تلاش های امان الله خان نمی دانند. آن چه مربوط می گردد به کمک شوروی در زمینه، او چنین چیزی را منتفی نمی داند».[34]

 

در برلین، هر چه بود، به بازی دو گانه رهبری شوروی سوء ظن پیدا نموده بودند و تا اوایل 1941 آلمانی ها می کوشیدند از مسکو اجازه انجام عملیات «تبت» را به دست بیاورند. به تاریخ 31 ماه می 1940 کلیست از سفارت شوروی در برلین بازدید و خواهش نمود به او ویزای مولتی پل «رفت و برگشت چندین باره» بدهند. چون به زودی می خواهد به مسکو برود».[35] با داوری از روی اسناد فاش شده، برای او ویزا نداده بودند- مورد ی که بسیار کم در پراتیک مناسبات آن برهه شوروی و آلمان اتفاق افتاده بود.

 

به رغم دشواری ها، کلیست، هر چه بود، امید وار بود ماموریت «تبت» را به انجام برساند. او پس از شکست فرانسه [در جنگ با آلمان-گ.]، در ضیافتی در سفارت شوروی به رزدنت استخبارات شوروی- مستشار کوبولف، اعلام داشت: «پیروزی بر جزایر انگلیس هرگز به معنای فروپاشی امپراتوری بریتانیا نیست و منجر به تسلیم نمودن مستعمرات آن به آلمان نمی گردد. برای این کار (گرفتن مستعمرات انگلیس)،  بایسته است لرزه ها و تکانه هایی در خود مستعمرات رخ بدهد. چنین نقشی را به گونه مثال گسیل یک هیات «علمی» آلمانی به تبت به یاری شوروی دنبال می نماید. آلمان هنوز از توافق شوروی برای این تدبیر بهره مند نگردیده است. چون این کار، کار آینده نزدیک است».[36]

 

در کابل با نگرانی فزاینده و ترس شاهد گسترش مناسبات شوروی و آلمان بودند. حکومت افغانستان می ترسید که شوروی و آلمان خواهند کوشید امان الله خان را بار دیگر روی کار بیاورند. این ترس در دل انگلیس نیز دلهره افگنده و آن را سراسیمه ساخته بود که از همین رو، داده های اطلاعاتی را در زمینه پویا شدن امانیست ها در اروپا به دسترس هاشم خان گذاشته بود.

 

استخبارات بریتانیا موفق گردیده بود اندیشه و جزییات پلان امان الله را کشف نماید. از این رو، در هند با نگرانی چشم به راه و گوش به آواز تحول رخدادها در افغانستان بودند. در همه بازارهای خاور میانه آوازه هایی به گوش می رسید دال بر بازگشت زود رس امان الله و باشندگان به این آوازه ها بیشتر از گزارش های رسمی و روزنامه ها همه را یکجا با هم گرفته، باور داشتند.

 

حکومات بریتانیای کبیر و افغانستان هرگاه از واکنش کرملین به پیشنهاد ریبنتروپ آگاهی می یافتند، به این پیمانه از کمک شوروی به رایش سوم در زمینه سرنگونی خاندان یحیی خیل نگران و پریشان نمی بودند. بر پایه اسناد بایگانی ها، کمیساریای خلق در امور خارجی و رهبری سازمان استخبارات شوروی به کارمندان خود دستور داده بودند به همه تماس ها با امانیست ها پایان ببخشند و از انجام هر گونه دیدار با آن ها خود داری ورزند.

 

از همین رو، هنگامی که به تاریخ 20 اکتبر 1939 حکیم- سکرتر پیشین میسیون افغانی در برلین به سفارت شوروی آمد و «آمادگی خود را برای مشارکت در تعویض حکومتِ به گفته او «هوا دار انگلیس افغانستان» با یک حکومت مورد پذیرش شوروی، اعلام کرد»، اشکوارتسیف– سفیر در پاسخ به این پیشنهاد به تندی اعلام داشت که «حاضر نیست به بررسی همچو پیشنهادهایی بپردازد» و به تاریخ 28 دسامبر 1939 کوبولف دستور رهبری سازمان  استخبارات شوروی را مبنی بر برهم زدن همه تماس ها با صدیق خان به دست آورد.

 

با نتیجه گیری از گفتگوهای شوروی و آلمان در باب اقدامات باهمی در افغانستان، بایسته است نشاندهی کرد که مسکو تنها به مقصد روشن ساختن برنامه های رهبری فاشیستی در قبال افغانستان و هند، حاضر به گفتگو پیرامون آن گردیده بود. هر چه بود، همه تلاش های آلمانی ها در زمینه به دست آوردن کمک شوروی در پیاده ساختن عملیات«ابویر» در افغانستان و هند بریتانیایی، با شکست رو به رو گردیده بود. 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخش های زیر ترجمه:

بخش  بیست و نهم

بحران اعتماد سال های 1940-1941 در آسیای میانه

 

 

بخش سیم

سال های پر دلهره

 

بخش سی و یکم

مهانان ناخوانده در کابل

 

بخش سی و دوم

هند بریتانیایی در تیر رس شبکه اطلاعاتی کشورهای محور

 

بخش سی و سوم

شکت عملیات «آتشخوار»

 

 

بخش سی و چهارم

درد سر اگریمان (اعتماد نامه هنیتگ)

 

بخش سی و پنجم

ببر برای پرش آماده می شود

 

بخش سی و ششم

ضربه درهم کوبنده بر شبکه جاسوسی کشورهای محور در افغانستان

 

بخش سی و هفتم

ناکامی ارتش آلمان  در برپایی پل هوایی میان باکو و وزیرستان

 

بخش سی و هشتم

کابل- 42، بازی در دو جبهه

 

بخش سی و نهم

لشکر کشی نافرجام به بخارا

 

بخش چهلم

اتحاد دیپلمات ها و اطلاعات چیان در جنگ پنهانی در کابل

 

بخش چهل و یکم

خیزش قبایل پشتون و ناکامی رایش سوم در بهره برداری از آن

 

بخش چهل و دوم

اپی لوگ  (پایان سخن) مسکو

 

بخش چهل و سوم

سخن آخر مولف

 

ملاحظات

 

پیوست ها

 

 



[1]. Hillgruber A. Staatsmanner und Diplomaten bei Hitler. Bd. II. Frankfurt, 1970.S. 40. 

[2]. Miller C. Khyber: British Indians North- West Frontier. N.Y. , 1977.P. 364.

[3]. بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1943، پرونده ویژه 26، کارتن 206، پوشه 4، برگ 13.

[4]. Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in the Second World War. Stuttgart, 1980. P. 160.

[5]. بایگانی مرکزی خدمات فدرال امنیت، فدراسیون روسیه، آر- 48558. برگ 84.

[6] . همان جا، برگ 239

[7]. Glasneck J., Kircheisen I. Turkei und Afghanistan- Brennpunkte der Orientpolitik im Zweiten Weltkrig. Berlin, 1968.S. 211. 

[8] . همان جا.

[9] . Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in the Second World War. Stuttgart, 1980. P. 162

[10] . همان جا

[11]. بایگانی  خدمات فدرال امنیت کارتن 8234، برگ 92.

[12] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، 1939، پرونده ویژه 21، کارتن 189، پوشه 6، برگ 61.

[13] . یادداشت گزارشی استخبارات سیاسی هند، در باره «شاه پیشین- امان الله و صدیق خان» تاریخی 4.11.1939.

[14] . بایگانی  خدمات فدرال امنیت فدراسیون روسیه، کارتن 8234، برگ 98.

[15] . یادداشت صورت مجلس مولوتف با شولنبورگ، تاریخی 2.11.1940// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1939، پرونده ویژه 1، کارتن 1، پوشه 4، برگ 7. 

[16] . یادداشت صورت مجلس مولوتف با شولنبورگ، تاریخی 13.11.1939// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1939، پرونده ویژه 1، کارتن 1، پوشه 4، برگ های 47-48. 

[17]. همان جا.  

[18]. یادداشت صورت مجلس مولوتف با شولنبورگ، تاریخی 17.11.1939// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1939، پرونده ویژه 1، کارتن 1، پوشه 4، برگهای 50-27.   

[19]. Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in the Second World War. Stuttgart, 1980.. 163-164.

[20] . فلیاش هاور، پاکت هیتلر- استالین و ابتکاز دیپلماسی آلمان، 1938- 1939، مسکو، 1990، ص. 199، 392، 402.

[21] . Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in the Second World War. Stuttgart, 1980.. 163-164

[22] . همان جا، 164.

[23]. Akten zur deutschen auswartingen Politik 1918ß1945. Serie D. bd. VIII. Bonn, 1969. S. 434.  .

[24] . همان جا.

[25] . Glasneck J., Kircheisen I. Turkei und Afghanistan- Brennpunkte der Orientpolitik im Zweiten Weltkrig. Berlin, 1968.S. 217.  

[26]. همان جا.  

[27] . یادداشت صورت مجلس دیدار مولوتف با شولنبورگ// اسناد سیاست خارجی شوروی، مسکو، 1995، جلد 23، 1. ص. 131.

[28]. تلگرام دیکانازف- معاون کمیساریای خلق در امور خارجی به میخاییلف سفیر شوروی در کابل// اسناد سیاست خارجی شوروی، مسکو، 1995، جلد23، ص. 80.     

[29] . یادداشت گزارشی استخبارات سیاسی هند «در باره شاه پیشین امان الله خان و صدیق خان» تاریخی 4.11.1939.

[30] . یادداشت گزارشی استخبارات سیاسی هند، تاریخی 27.2.1940.

[31]. Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in the Second World War. Stuttgart, 1980.p. 171.

[32]. یادداشت صورت مجلس دیدار مولوتوف با سفیر افغانستان، // اسناد سیاست خارجی فدراسیون روسیه، مسکو، 1995، جلد 23، 1. ، ص. 170.

[33] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 082، سال 1940، پرونده ویژه 23، کارتن 95، پوشه 5، برگ 113.

[34] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 082، سال 1940، پرونده ویژه 23، کارتن 95، پوشه 5، برگ 117.

[35]. بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 082، سال 1940، پرونده ویژه 23، کارتن 95، پوشه 5، برگ 139.

[36]. همان جا، برگ 62.


February 7th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب